2733
2739
عنوان

خاطره ی اولین شب زندگی مشترک💍❤

| مشاهده متن کامل بحث + 2011396 بازدید | 1490 پست

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

من چون شوهرم خیلی تنها بود و هیج پشتوانه مالی نداشت اصلا اصلا واسه اتلیه و فیلم و ...بهش سخت نگرفتم خیلی ساده عروسی هم تو خونه لروسیمونم خیلی رقصیدم و با دخترای فامیل و دوستام بهم خوش گذشت ارایش و لباسم هم خیلی پسند خودم و شوهرم بود شب اول رو خوابیدیم خونه خواهر شوهرم طبقه بالا تو اتاق مهمونا همه پایین نشد هیچ کاری کنیم خوابیدیم بعد هم فردا عروسی رفتیم خونه مادر شوهرم چون ما قرار بود بریم ی شهر  دیگه جایی که کار شوهرم بود ولی شوعرم گفت هفته اول عرروسی بمونیم پیش خانوا ههامون مادرش تنهاس و بیوه است واینم تک پسر تمام این هفت شب مادر شوهرم با ما تو ی اتاق خوابید و ما حرص خوردیم این بعد یازده سال تو دلم موند که هیچ کس فکر نکرد من تازه عروسم

2731
وای امروز رفتم آتلیه دیدم همش فرمالیته و کلیپو این طور چیزا بود ....ولی همش واسه پولداراس   ...

اره بابا اتلیه ما گفت یک تومن اضافه باید بدین برای فرمالیته. تازه هزینه ارایشگاهم میاد روش

خیلیا این پولو ندارن .شوهرامون گناه دارن تو این گرونی

بعد من فکر کردم دیدم دوس ندارم عکسام با مدل روز عروسیم فرق کنه یعنی دوس داشتم عکسام واقعا خاطره روز عروسی باشن نه یه روز دیگه با ارایش الکی

ما کارمون توی آتلیه زودتر تموم شد رفتیم تا از خونه مون فیلم بگیریم بعدشم زودتر از مهمونا ب تالار رسیدیم مجبور شدیم بیرون منتظر بمونیم.خیلی رقصیدن انقدر ک پاهام تاول زد.ی تیکه خیلی کوچیک از کف تالار سرامیکش شکسته بود پاشنه کفشم رفت توش نزدیک بود بخورم زمین چون اصن ندیده بودمش.شبم با همه فامیل رفتیم خونه مون.از ساعت دو دستشویی داشتم واسه همین آخرشب ک مامانم بهم گف کار نداری ک من برم گفتم ن زودتر برو😑😑ولی فنر لباسم مشکل داشت اونروز خیلی بابتش اذیت شدم،وقتی لباسمو درآوردم ی تیکه از بدنم کلا خونی شده بود

واسه حل شدن مشکلم ی صلوات میفرستین؟
اره از دردش میترسم چون گواهی بکارت دارم برام مهم نیس از دستش بدم ولی میترسم مثلا بعدش نتونم راه برم

اگه قبلش معاشقه داشته باشیم دردی رو حس نمیکنی زیاد،من خودم دردی رو حس نکردم اصن

واسه حل شدن مشکلم ی صلوات میفرستین؟
2738
بچه ها الان یه عروسی ساده چقد خرجش میشه؟ تو مشهد مثلا من یه خاستگاری دارم میگه پول ندارم عروسی بگیر ...

بستگی داره کجا عروسی بگیرین،این موسسه های ازدواج آسان خیلی خوبن،میتونین برید پیش اونا

واسه حل شدن مشکلم ی صلوات میفرستین؟
من که عروسیم یکی دو‌سال دیگه س.ولی جشن عقد گرفتیم خیلی کامل و مفصل اندازه یک عروسی کامل.از صبحش که ر ...

بیچاره همسرم کلی وقت گذاشت و موهامو باز کردش بعد از مراسم.کلا کنارم بود.اما من با اخم داشتم ارایشمو پاک میکردم.هی بهم میگفت چرا اینجوری شدی.اما من چیزی نمیگفتم.چون میدونستم این حساسیتام خیلی مسخره میاد.وقت خواب هم سعی داشت نازمو بکشه اما من هم قهر بودم هم خسته پشت کردم و خوابیدم😭😢😢😢😢😢گاهی حس میکنم نیاز به مشاور دارم.کسی هست کمکم کنه؟ دارم دیوونه میشم ازین حس های مسخره‌م.من دیگه حسادت و بدبینی رو از حد گذروندم.😔😔

👰🤴تورا به اندازه همه کسانی که نمیشناخته ام دوست میدارم.برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب میشود و برای خاطر نخستین گناه.تو را به اندازه همه کسانی‌که دوست نداشته ام دوست میدارم.تورا بخاطر دوست داشتن، دوست میدارم😇
ما کارمون توی آتلیه زودتر تموم شد رفتیم تا از خونه مون فیلم بگیریم بعدشم زودتر از مهمونا ب تالار رسی ...

ولی خانواده شوهرم اونروز خیلی اذیت کردن،بخاطر اونروز و حرصی ک شوهرم خورد حلال شون نمیکنم

واسه حل شدن مشکلم ی صلوات میفرستین؟
وای امروز رفتم آتلیه دیدم همش فرمالیته و کلیپو این طور چیزا بود ....ولی همش واسه پولداراس   ...

ولی خیلی خوب و قشنگه ارزششو داره واقعا

اعتقادات هرکسی مثل مسواکه😐خواهشا تو حلقه بقیه نکنین😑

استاتر چرا یادم انداختی؟شوهرم تا نزدیکی صبح با برادر زادش نشسته بود قلیون میکشید منم همون جوری با لباس عروس نشسته بودم منتظر بودم پسر جاری شرش رو کم کنه که اونم نرفت آخر سر پاشدم رفتم خوابیدم

خدایا به بزرگیت قسمت میدم سایه هیچ پدر مادری رو از روی سر فرزندانش کم نکن
فدای تو بشم عزیز دلم،خیلیییی ممنونم،از من میشنوی یه گوشت رو در کن و یکی رو دروازه البته میدونم سخته ...

قربونت برم خواهر گلم. چشم حرفات بهم آرامش میده. ممنون که درکم می‌کنی. الهی هیچوقت دلت بجز شادی چیزی نبینه! کنار حرم مولا امام رضا به یادتم و به جات زیارت می کنم خانوم

من زیر بغلمو خیر سرم بار اول بود اپیلاسیون میکردم کبود شده بود ارایشگره هی فوم میزد روش فایده نداشت فنر های بغل بالا تنه لباس عروسم رفته بود تو پهلوهام قشنگ خون انداخته بود.ماشین عروسمون حاضر نبود شوهرم از استرس انقدر معدش درد میکرد که داشت بالا میاورد تو اطاق عقد رانیتیدین میخورد هی.درست و حسابی شام نخوردیم تازه از تالار اومدیم نشستیم شام خوردیم و چون همون فردای عروسی 9 صبح پرواز داشتیم و عازم مشهد بودیم شب عروسیمون. رو هم منزل مادرم بودیم چون صبح باید یکی میذاشتمون فرودگاه شینیون منو خواهرم باز کرد😄

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   niهانیتاha  |  17 ساعت پیش
توسط   mahsa_ch_82  |  18 ساعت پیش
توسط   یکتا۸۳  |  1 ساعت پیش