2737
2734
عنوان

خاطره ی اولین شب زندگی مشترک💍❤

| مشاهده متن کامل بحث + 2011396 بازدید | 1490 پست
نه عزیزم اتفاقا خیلی کار خوبی کردی که گفتی. ممنونم ازت بابت دعاهای قشنگت. آره عزیزم خدا دعایی که در ...

خدا رو از ته دل شاکرم که اینجا اینهمه دوستای خوب مثل شما پیدا کردم. مهربونی و خانومی توی کلامت بود که جواب من به دلت نشسته عزیزم. دلم روشن شده امشب. به خدا تمام صورتم اشکه ولی انگار دلم سبک شده مطمئنم تاثیر دعای شما و نگاه خداست. مرسی خواهر خوبم فراموشم نکن

میشه درخواست دوستیمو قبول کنی خصوصی چت کنیم؟

قبول کردم اما جواب اومد موردی یافت نشد

البته من به عمد جواب شما رو تو تاپیک دادم تا اطلاعات دوستان بالاتر بره و همه این اختلال رو بشناسن


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

قبول کردم اما جواب اومد موردی یافت نشد البته من به عمد جواب شما رو تو تاپیک دادم تا اطلاعات دوستان ...

اخه بعضیا با مطرح کردن این مسائل مشکل دارن و ممکنه تاپیک تعطیل بشه

2731
خدا رو از ته دل شاکرم که اینجا اینهمه دوستای خوب مثل شما پیدا کردم. مهربونی و خانومی توی کلامت بود ک ...

قربونت عزیزم. حال امشب منم بعد هم صحبتی با شما خوش شد. خداروشکر دلت سبک شد. امیدت به خدا باشه همه چی درست میشه🌹🌹🌹🌷🌷🌷

من از قبل عروسی همش احساس میکردم هر خرجی که تو عروسی بشه فقط پول حروم کردنه. بقیه میان میخورن میرن هرقدرم که خوب باشه بازم کلی حرف پشت آدم میزنن. مراسم عقدم مفصل بود ولی مهمونامون خیلی زیاد نبودن. بعدش هم یه جشن نامزدی توی تالار داشتم که لباس و آرایشگاهش تقریبا پرخرج بود. من دیگه راضی نبودم عروسی بگیریم. چون خونه خریده بودیم و شوهرم دستش واقعا خالی بود. سرویس طلا هم هنوز نخریده بودم. بالاخره به اصرار بقیه مخصوصا مامانم مجبور شدیم عروسی بگیریم. من برای اینکه توی هزینه ها صرفه جویی کنم یه لباس ساده دادم یه خیاط معمولی دوخت. بعد خودم یه هفته با گل و مروارید هایی که خریده بودم روش رو کار کردم. واقعا شیک شده بود. آرایشگاه هم نرفتم. چون خودم وارد بودم آرایش و گریم رو هم انجام دادم. موهامو فقط آرایشگاه برام شینیون کرد. تازه به جای سرویس طلا هم نقره گرفتم. بعد از روی فاکتورهایی تو خونه داشتم یه فاکتر جعلی تو کامپیوتر درست کردم و پرینت گرفتم و گذاشتم تو جعبه سرویسم بعد به مامانم اینا نشون دادم. اونام کلی پسندیدن. هنوزم بعد از چهار سال فکر میکنه سرویسم طلاست!😉

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند...
سلام خانومای خوب. امیدوارم همگی خوشبخت باشید و به آرزوهای دلتون برسید! توروخدا قدر زندگیتون رو بدونی ...

خواهرای گلم دوستای عزیزم از ته دل ممنونم که با پسندیدن و جوابهای دلگرم کننده بهم انرژی مثبت دادید. از خدا می خوام خوشبخت باشید و به تک تک آرزوهای قشنگتون برسید. نشد دونه دونه اسمهای قشنگتون رو بیارم و ازتون تشکر کنم ولی حالا که سعادت دارم همشهری آقا امام رضا (ع) باشم بهتون قول میدم ان شالله عمری باقی باشه در اولین فرصت برم حرم و برای همتون دعا کنم و نماز و زیارتنامه بخونم که هر کجا هستید زیر سایه ی پرمهرش باشید . روی ماهتون رو می بوسم مهربونا. التماس دعا

2740

منو شوهرم کرمانشاهی هستیم ولی کارش تهران بود برا همین خونمون از روز اول تهران بود چون خونواده هامون مخالف ازدواجمون بودن جهیزیه و وسیله نداشتیم فقط یه ماشین داشت یه زیر زمین ۲۰ متری هم اجاره کردیم

شب اول که توی راه کرمانشاه تهران بودیم صبح که رسیدیم شوهرم رفت سر کار ، همون شبم شیفت بود.

 تا صبح تو خونه خشک و خالی گریه کردم😢😢 فرداشم خیلی خسته بود زود خوابیدیم پسفرداشم باز شیفت بود.....


موهامو خودم باز کردم لباسمم خودم در آوردم شوهرمم سرش تو گوشیش بود حتی وقتی صداش کردم که بیا کمکم کن ...

مثل من ک نگم برات پول عروسیمونو  زدن مادرشوهر تو قیافه بود کلا شوهرمم همش قر میزد از شب قبلش تا شب عروسی.لباسمم نصف خواهرن نصف خودم باز کردم شوهرم رفت خوابید.اصلا شب خوبی نبود برام😏

قربونت برم عزیزم. از ته قلبم خوشحالم که ازدواج کردی الهی که هر روزت بهتر از روز قبل باشه برات. تک تک ...

فدای تو بشم عزیز دلم،خیلیییی ممنونم،از من میشنوی یه گوشت رو در کن و یکی رو دروازه البته میدونم سخته اما همه تلاشت رو بکن بهت خوش بگذره،خدا خیلللللی بزرگتر از این حرفاست، منم بخدا از صمیم قلب برات دعا میکنم اگه قابل باشم

زیر لباس عروس کجا پاشنه کفش مشخصه... اتفاقا به نظرم کفشی بپوش که باهاش راحت راه بری... فک کن بخوری ز ...

فکر کنم اشتباه ریپلای کردی دوستم😊

کلید برق را زد.لامپ روشن نشد.چند دفعه ی دیگر کلید را زد.آدم چه دیر میفهمد؛تکرار،چیزهای خراب را درست نمیکند...

من که عروسیم یکی دو‌سال دیگه س.ولی جشن عقد گرفتیم خیلی کامل و مفصل اندازه یک عروسی کامل.از صبحش که رفتم آرایشگاه بعدشم رفتیم باغ برای فیلم و عکس و کلی هم خوش گذشت.اماا تا قبل ازینکه وارد تالار شیم همه‌چی خوب بود اما ازونجایی که من خیلی دختر حساس و بدبینی هستم یواش یواش کام خودمو شوهر بیچارمو که از دست من دیوونه شده رو تلخ کردم.مثلا جاری هام جلومون رقصیدن من دوس نداشتم نامحرم جلو شوهرم برقصه.خودم میدونم خیلی سختگیرم.شوهرمم همش نگاهش به من بود و بیچاره فهمیده بود من یه چیزیم هست.کلا دوس‌ندارم زن یا دختر ارایش کرده جلو شوهرم باشه بااینکه میدونم همه براشون مسخره میاد.شبش هم موقع خواب من با نامزدم قهر کردم خوابیدم.بااینکه میشد یجور دیگه رفتار کنم.چون اونروز همسرم خیلی ارایش و لباسمو دوس داشت میگفت خوشگلتر شدی اما پشیمونم که چرا اوقاتشو تلخ کردم.خسته ام از دست خودم.اینم بگم فاصله سنیمون ی کوچولو زیاده من خیلی بچگانه س رفتارام

👰🤴تورا به اندازه همه کسانی که نمیشناخته ام دوست میدارم.برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب میشود و برای خاطر نخستین گناه.تو را به اندازه همه کسانی‌که دوست نداشته ام دوست میدارم.تورا بخاطر دوست داشتن، دوست میدارم😇
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   niهانیتاha  |  17 ساعت پیش
توسط   mahsa_ch_82  |  18 ساعت پیش
توسط   یکتا۸۳  |  1 ساعت پیش