تا اخم منو دید یهو رفت تو خودش و قهر کرد عین بچه ها
تو مراسم مجری میگفت برا زنتون دست بزنید این هیچی
میگفت به زنتون بگید دوست دارم الان...
چند دقیقه گذشت گفت پاشو بریم حالم و گرفتی
گفت اینجوری نکن آخه مگه چی گفتم
حرفی نزدم بیا بشین
گفت نه پاشو
تا پامون و از تالار گذاشتیم بیرون شروع کرد داد زدن منم گریم گرفت .با سیلی محکم کوبید تو دهنم
انقدر توی راه و مسیری که پیاده بود تا پارکینگ منو زد
خدا شاهده تموم تنم درد میکرد
محکم هولم میداد میخوردم زمین
آب معدنی سرد توی دستش و خالی کرد توی سرم
اونم توی اون سرما
میگفت فقط حق نداری صدات در بیاد گریه هم حق نداری بکنی .من تو سکوت کتک میخوردم .وحشی شده بود عوض شده بود .الان که دارم مینویسم همینجور اشکم میاد