یاد پسر عموم افتادم خونه من اکثرا کویت هست پسرش رو آورده بود خواستگاریم منم رک و راست گفتم من هیچی به نام کسی نمیکنم چه الان چه بعدا پسرت هم باید کار کنه خرجیش با خودشه زن عموم خودش رو زد به کوچه علی چپ که نه ما خودت رو میخوایم و .... بعد که دیدن من پایین نمیام رفتن
باید زبون داشته باشی
یک بار دیگه گفتن برو بگو باشه هر وقت شما مهریه من رو کامل دادید من هم میرم خونه میگیرم
والا دنیا برعکس شده قبلا مرد ها اجازه نمیدادن زن بده از باباش به اندازه کف دست نون بگیره چون زشت میدونستن الان چقدر پرور شدن
یک سوال وضع زندگی پدرت چطوره؟؟مگه روز اول وضع زندگیت رو ندید؟؟
وضع بابام نسبت ب پدرشوهرم اینا خیلی خوبه. خودمم تک فرزندم.شوهرم سرکار درست و حسابی نبود خانوادم گذاشتنش سرکار.طلاهم داشتم واسه مجردیام بود فروختم ماشین خریدم.اینا فک کردن خبریه
فک میکنن هرجا میرفتن بهشون دختر میدادن
دقیقا در رابطه با همچنين ادمای باید مثل خودشون باشی خواهر شوهر خواهرم ی شوهری کرد آقا همه چیز تموم ولی خوشی زد زیر دلش بعد گرفتن یک میلیارد مهریه چهار سال پیش طلاق گرف زبونش بشدت تلخ بیچاره پسر رو تلکه کردن خانواده شوهرت عین خانواده همین دختره هستن سو استفاده گر مفت خور باید جمعشون کنی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
