داداشم و برادر زاده م فوتبال بازی میکردن ولی نه فوتبال جدی چون برادر زادم کلا ۴ سالشه و داداشم ۱۶ سالشه
فقط برای سرگرم کردن توپ اینور اونور مینداخت برا بچه
مستاجرمون دفعه دومه که تذکر میده صدای پا و سر و صدا تون میاد با لحن طلبکارانه هم گفت و در واحد شوند کوبید تو هم
شاید یکم صدا میرفته پایین ولی نه انقدر زیاد که اینجوری تذکر بده به صاحب خونه ش
برادر زادم مث ابر بهار گریه میکرد مثلاً اومده بود خونه عمش بهش خوش بگذره
ب زور گریه شو بند اوردم
داداشمم خیلی گرفته شد
با اینکه بعدش بردم بیرون براشون خوراکی گرفتم و گذاشتم خونه مامانم ولی بازم سرحال نشدن
جالبه شب تا صبح بچه شون گریه میکنه این دفعه من نصف شب میرم در خونشون تذکر میدم