و اما درسهایی که گرفتم.
اون موقع ۲۰ ملیون پول برادر همسرم پیش ما بود به اصرارررر خودش که بزارید فارکس و سودشو بهم بدید
ما وام ۲۳ درصد گرفتیم که پول ایشون رو بدیم
پول دادن دست کسی واسه کار بدترین چیزه .همینطور پذیرفتنش ما تا ریال آخر پولشو بهش. دادیم ،همسرم قدرت نه گفتن نداره و این بزرگترین ضعفشه البته الان بهتره
۲ ،تو سختی و مشکلات فقططط رو خودت حساب کن
من طلاهای خودمو داشتم دستم پیش کسی دراز نبود
همیشه حتی ریز طلا پس انداز میکردم
۳ ،یه مسکن مهر داشتیم که در حال ساخت بود
قسطش سبک بود همون یه امید بود .میدونستم یه جایی رو دارم قوت قلب بود برام خییلی یا مسخره میکردن مسکن مهر رو ،یه خونه کوچیک هرررر جایی باشه به درد میخوره
۴،همین مسئله ضرر مالی باعث شد عنان زندگیمو دستم بگیرم
و اختیار رو دست همسرم ندم خیییلی سخت بود ولی من هنوز دارم میجنگم
۵ ،اینکه پول حلال رو دزد نمیبره ساده اندیشی یه
کلاهبردارا همیشه در کمین آدمای ساده و زود باورن
۶ ،ما اون موقع سنمون کمتر بود فرصت جبران داشتیم
ریسک تو سن بالا تقریبا جبران ناپذیره
۷ روزگار غیر قابل پیش بینی یه.
همون آدمای بی معرفت محتاج همسرم شدند
براشون کار پیدا کرد 😅 دستشون رو گرفت
و بخشید ،ولی من یادم نرفت
و خیلی چیزای دیگه.
تو زندگی تلاش کنیم ولی زیاد حرص نخوریم
بعضی چیزا قسمتمونه بعضی یا نه
از زندگی لذت ببریم هر چند که سختی و مشکلات هم زیادن