امروز شوهرم یجوری سورپرایز کرد برگام ریخت بخداااپیاک داد ساعتای ۴ یهویی جدی (( آماده شو بیا فلان کافه )) منم رفتم یه تیپ جدید زدم و آرایش کردم یهویی با دسته گل اکد اصلا لباساش جدید بود خندم گرفته بود بعد هدیه خریده بود و ..نمه فکرکردن مثلا رلیم ولی بعدش هم پیاده رویکردیم کلی و بعدش گفت جدا برگدیم حس تازه بود😂😂جالبه دم در منو دیده میگه عه تصادفی دیدمتون خانم فلانی منم گفتم جالبه 😅 بعد ببشعورمیگه مشکلی نیست شب خونتون بخوابم گفتم نه بفرما دیونه شده بود