از روزی ک عقد کردیم منو شوهرم.انگار شوهرخواهر شوهرامو دزدیده بودم.
حالا خواهرشوهرام خودشون متاهل بودنا.بچه هم دارن ولی گیر داده بودن ب منو زندگیم.
هزار تا حرف بزنم زدن
هزارتا تهت بم زدن.اخه چرا؟من تازه واردشون شده بودم...من دوسداشتم با کسی ازدواج کنم مثل بقیه ک با خانواده شوهراشون میرفتن بیرون منم میرفتم.دوسداشتم تو خانواده ای دیگه میفتادم.چ گناهی کرده بودم گیر اینا افتادم💔😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫😫ن احترام بهم میزاشتن ن پاگشام کردن هیچی هیچی
همه چیو واسه خودشون میخان تمام احترام چیزارو...😫😫😫😫💔💔💔💔😫😫