من یه پسر عمو دارم که خانواده هامون از وقتی خیلییی کوچیک بودیم یعنی در حد نوزاد قطع رابطه کردن و ما چی بشه ده سال یبار تو عروسی و عزا هم ببینیم
بعد من یادمه که بچه بودم این خیلی به من نگا میکرد تو عروسی (اون موقع من ازش بدم میومد)الان همین هفته پیش یکی فوت شد که ما دوباره همو دیدیم
خیلی بزرگ و مردونه شده بود
و باز هم خیلییی منو نگا میکرد طوری که تو اون سه روز صدبار باهاش چشم تو چشم شدم و هربار نگاهشو دزدید
چه از دور چه از نزدیک و وقتی نگاش میکردم سریع نگاهشو برمیگردوند
بعد جالبیش اینه اینا از طرف مادری خانوادگی مشکل روانی دارن (واقعا به قصد توهین نمیگم)و قشنگ میشناسمشون و میدونم هیچکس نمیتونه باهاشون زندگی کنه
خیلی هم نگاه شروری دارن من همیشه میگفتم از اینا فرار میکنم از هرکسی که کوچیک ترین ربطی به زن عموم و خانوادش داشته باشه انگار خدا خواست ضایعم کنه
جالبیش اینه با اینکه صدبار نگاهشو دیدم بازم تا روز آخر من حواسم نبود نگام میکرد و تا نگاش میکردم اون نگاشو میکرد اون طرف
البته میگم من خودمم چکش میکردم که ببینم نگام میکنه ولی با ترس و لرز
نمیدونم چیکار کنم حالم خیلی بده
نمیدونم اصلا اونم خوشش میاد ازم یا نه
ولی من وقتی میبینمش یا وقتی نگام میکنه دلم میریزه دست و پام میلرزه