سلام
دوستان من ساوه زندگی میکنم و مادرم اینا تهران هستن آخر هفته اومدن خونه ما
(الان چند وقت هم هست به شوهرم میگم ما رو ببر سینما نمیبره)
فهمیدم داداشم میاد گفتم با اون میریم گفت باشه
ما دیروز خونه مادربزرگم بودیم قرار بود ساعت هشت بریم که نشد به شوهرم زنگ زدم گفتم من دارم با خواهر و برادرم میام خونه گفت سینما نرفتی گفتم نه جور نشد احتمالا ده بریم گفت باشه
بعد من یکم سرما خورده هستم دیروز وقتی سینما ساعت هشت کنسل شد من یکم آرایش کردم که میام خونه شوهرم تو ذوقش نخوره (آخه من چادری هستم و بیرون می رم آرایش نمیکنم)میگه چرا آرایش کردی گفتم بخاطر تو میگه دروغ میگی این حرفش منو آتیش زد
بعدم که از سینما اومدم کلی کم محلی کرد با کلی اصرار گفت چرا این ساعت رفتی سینما گفتم من که بهت گفتم بخدا کلی هم بخودش اصرار کردیم بیاد گفت نه من خودم پشت فرمون میشینم خیلی سالی بود سینما نرفته بودم تو سینما خیلی خوش گذشت اما از دماغم اومد بنظرتون من مقصرم؟؟؟😥😥😥