تو خواب داشتم با دوتا بچه جن کوچولو بازی میکردم
لخت و لاغر بودن، پوستشونم یه حالت طوسی و قرمز خونی داشت
در گوش هم یه کلمه رو میگفتیم بعد اون یکی باید حدس میزد
یهو نوبت من شد، یکیشون اومد دهنشو گذاشت نزدیک گوش من، یه لحظه مکث کردم، همون جا حس کردم کرمش گرفته
عوضی یهو جیغغغغغغ زد تو گوشم
ببین اصلا روحم یه جوری پرتاب شد تو بدنم که احساس میکردم از ارتفاع سی متری افتادم پایین
حتی گوشم هم واقعا درد گرفته بود و داشتم دردش رو توی جسمم حس میکردم😐💀 نکبتا