شوهرخواهرم ،خواهرمو خیلی اذییت میکرد ،کار نمیکرد پول نمیداد دست بزن داشت و مصرف میکرد
خلاصه خواهرم با همه اینا میساخت و میسوخت تااینکه دیگه جونش به لبش اومد و بابام گفت طلاق بگیر
براش وکیل گرفتیم ،من برای دخترم لوازم مدرسه و...هر چی بگی گرفتم به خودشم پول میزنم اما خب با همه اینا پولی که من میزنم تو این گرونی کافی نیست
گفت میخوام کار کنم برادرم نمیزاره میگه من بهت پول میدم کار نکن ،اما همش شعاره و بعدا منت میزاره اخلاقش اینجوریه ،تااینکه..