2777
2789
عنوان

رفتو امدتون با خونه مادر شوهرتون چطوریه

| مشاهده متن کامل بحث + 383 بازدید | 41 پست

این رفت و امدا بستگی به اخلاقیات و صمیمیت خودتون داره

مثلا دوست خودم اگه یه روز درمیون نره خانواده شوهرش خیلی ناراحت میشن وقتی هم میره همه چیز رو بهترین براش انجام میدن

اما من با اینکه پنج شش تا خونه فاصلمونه سه ماه یبار چهار ماه یبارم که میرم تازه خوشحال هم نمیشن

هروقت خواستی به یه اصفهانی بگی خسیس قبلش یه سر به گلستان شهداش بزن 😎اره دایی اینجوریاس

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

هفته ای یک بار برو سر بزن بیا 

کمک مهمونی و سبزی و... هم خودش یا پسرو دخترش خودت رو قاطی این چیزا نکن 

هر چقدر هم که خانواده شوهرت خوب باشن، بازم خانواده شوهرن. نزدیکی و رفت و آمد زیادی باعث میشه احترام از بین بره. حد و حدود داشته باش تا ذهنت راحت باشه

تو بخواهی می شود🌱

به نظرم برای خودت وظیفه ایجاد نکن...

سبزی و... لازم نیست بری پاک کنیا

اصلا...

نهایتش مهمون داشت برو تو چایی ریختن و میوه گذاشتن و.. اینا کمک کن...

خودتم مثل مهمون برو..

مثل یه عروسی که خونه ش دوره..

قرار نیست چون تو یه ساختمونی خدماتی ارائه بدی

کاش واسه منم نخوا همسر من الان که تو دوران نامزدیم هعی بهم میگه کاراتو بکن صبحونه ناهار شام رو پیش م ...

اولاش منم همینطوری بودم بعد چن سال دیگه خود شوهرا حوصله ندارن برن اصلا پافشاری نکن و حساسش نکن برو تا خودش سرد شه هیچکی اندازه شوهر من رو رفت و امد حساس نبود ولی الان خیلی دیر به دیر میریم

درضمن از اول مدت مشخص نکن ک کی دعوتشون کنی ولی ماهی ی بار ی چی هوسی یا کبابی چیزی پختید بگو اون هاهم بیان بالا ....مگه اینکه عید و مراسمات مهمی باشه که هدفتون دعوت باشه

خیلی زیاده... راهی که بقیه رفتن و حسرت میخورن کاش از اول فاصله رو حفظ میکردن رو نرو تازه ازدواج کردی ...

نه بابا ۱۴ شهریور عروسیمه تو به این میگی زیاد نامزدم از الان داره تو گوشم میخونه صبح پاشدی کاراتو کردی صبحونه ناهار شام برو پیش مامانم شب هم واسه شام منم میام میخوریم میریم بالا ولی من اینو نمیخوام واقعا من اگه قرار بود اینجوری زندگی کنم چرا ازدواج کردم خونه مامان بابام جام راحت تر بود بخدا من ازدواج کردم مستقل بشم نه برم خونه مادر شوهر 

وای نه همچین کاری نکنی

منم با مادر شوهرم داخل ی ساختمون بودیم 

مهمان که داشت میرفتم کمک 

دیگه بعد چن دفه شد وظیفه برام 

بقیه جاری ها و خواهرشوهرااا موقع خوردن میومدن هیچ کاری هم نمی‌کردن

اگر زنگ میزدن دختراش برای کمک می‌گفت نه نیاین اذیت میشین الهه هست کمک کنه شما نزدیک شام مثلاً بیاین 

دیگه شده بودم خدمتکار. با اینکه عروس کوچیکه بودم

دیگه رفت وامدم و کم کردم مثلاً در ماه دو دفه میریم ی یکساعتی بهشون ی سر می‌زنیم با همسرم 

شام و ناهار هم حتمااا باید دعوت کنه که برم مثل بقیه وگرنه نمیرم

ما هم در یک ساختمان هستیم

هفته ای یکی حداقل دو بار رو سر می زنم 

مادر همسرم فوت شدن و به پدرشون سر می زنم

در خصوص کمک هم کلا نیازی به کمک من نیست ولی احیانا اگر نیاز باشه حتما انجام میدم

همسرم هم حتما هر شب حتی شده در حد چند دقیقه بهشون سر می زنن و هر کاری پدرشون داشته باشن انجام میدن

کاش واسه منم نخوا همسر من الان که تو دوران نامزدیم هعی بهم میگه کاراتو بکن صبحونه ناهار شام رو پیش م ...

خب همینو بهش بگو

بگو من خیلی خانوادتو دوست دارم براشونم بینهایت احترام قائلم ولی دوست دارم مستقل و جدا زندگی کنیم و همین حرفاتو بگو

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز