2777
2789
عنوان

بی حوصلگی

123 بازدید | 5 پست

انقدر دلم گرفته اعصابم بابت رفتارای شوهرم خورده من سر مشکلاتی که داشتم دکترم تهران بود مجبور بودم یکی دوبار برم تهران دکتر بعد با اینکه ماشین داریم هروقت میخواستم برم شوهرم میگفت با بابات برو من وقت ندارم منو نمیبرد بعد الان خواهرش و نوبت گرفته ببره تهران دکتر با سر داره میره انقد دلم شکسته حس بدی دارم یعنی من ادم نبودم منو نمیبرد اونوقت بعد هروقت با منو خواهرش میخواد بریم بیرون به من میگ تو با خواهرم باید عقب بشینی زشته بعد دیشب که داشتیم میرفتیم گفت خواهرم بیاد جلو بشینه یعنی دیگ ازین رفتاراش خسته شدم حرفم میزنم میگ تو درک نداری

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

الان امشب خواهرش رو میخواد ببره تهران دکتر والا فقط سر من نمیتونستش انقد ناراحتم ازش که اصلا دوس ندا ...

بهش بگو ک فقط واس من گردن نگیری داری

واس بقیه خوب با کله میری

میل من سوی وصال وقصداو سوی فراق ترک کام خودگرفتم تابرآید کام دوست💔

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز