۷ سالم بودم شب عروسی داییم میخواستن جلو عروس گوسفند قربونی کنن که پاشو بزاره خون رد شه خلاصه،من همون موقع فیوز برق و زدم تا فهمیدن فیوز پریده و اینا یکم طول کشید بالاخره فیوزو زدن و بله همه دیدن عروس افتاده تو خون و لباسش کامل خونی،کسی نفهمید کار منه ولی اگه داییم میفهمید زنده به گورم میکرد،
کاربر آقا هستم،کاربری دست دونفره ،روزا خودمم،شبا خودشم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.