2777
2789
عنوان

دیگه کم آوردم

507 بازدید | 64 پست
هیچ حسی ندارم فقط یه عصبانیت خفته که سریع بیدار میشه نه خوشحالم نه حتی ناراحت دختر من الان 7 ماه و 20 روزشه خیلی عصبیم میکنه هیچی نمیخوره سوپ نمیخوره فرنی نمیخوره فقط دوست داره غذای سفره بخوره منم نمیذارم فقط اگه پیش مامانم باشه یه موقعی بهش میده خیلی کم فقط میخواد شیر بخوره یه مکمل غذا هم دکتر براش داده اونم میخوره خسته ام کرده موقع خوردن فقط جیغ میزنه و دهنش را سفت میکنه که نخوره خیلی هم غرغر و نق نق میکنه اصلا از این بچه هایی نیست که با خودشون سرگرم میشن وای مکافاتی هم خوابش داره باید حتما روی پام باشه تا از خواب بیدار نشه مثلا دو ساعت من پاهام خشک میشه گردنم چند روزه گرفته کمرم درد میکنه چون خانوم وقتی تو خونه با من تنهاست باید بغلم باشه چون اگر مثلا یه خرده ازش دور باشم اون طرف اتاق باشم گریه میکنه یا باید پیشش بشینم یا اینکه بغلش کنم کارام را انجام بدم
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

امروز صبح با شوهرم دعوامون شد سر بچه من براش براش فرنی و حریره بادوم درست کردم بیچاره ام کرد آخرشم نخورد شوهرم هم باهاش بازی کرد ولی بازم نخورد دیگه همش گریه میکرد آخه من چند قاشق را به زور بهش دادم از طرفی شوهرم رو مخم بود که چرا ثبت نام دانشگاه منو انجام ندادی منم اعصابم خورد اماده دختری را بلند کردم دهنش را گرفتم صداش را نشنوم بعدم بهش دعوا کردم بس کن چرا گریه میکنه از اول صبح خسته ام کردی شوهرم ناراحت شد اومد از من بگیرتش منم واقعا اعصابم خورد چندتا زدم رو پای دخترم
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322
چرا اینقدر عصبانی؟؟؟ پسر منم همین بود.هیچی نمی خورد غیر شیر خودم...خودتو اذیت نکن.الان پسرم چهارسالشه و من حسرت اون روزا رو‌دارم.میگم کاش اینقدر حرص نمی خوردم...
دوخت سرویس اشپزخونه های دلبرونه @rey.han.handmade ارسال پستی به سراسر کشور
شوهرم عاشق دخترمونه وقتی دید من زدمش خیلی عصبانی شد بچه را از بغلم کشید بیرون یکی زد تو صورتم بعدم با پاهاش بهم لگد زد دختری هم مین طوری گریه میکرد گفت برای چی بچه را میزنی منم گفتم خوب کردم بازم میزنم گفت منم طلاقت میدم منم گفتم بهتر از دست خودت و بچه ات خسته شدم
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322
عزیزم درکت میکنم بچه داری یه سختی هایی داره ولی بچه ها کم کم عادت میکنن خوب غذا بخورن وبهانه گیری الکی نکنن من تو سن حدود 2 تا 3 سالگی خیلی درگیرش بودم
خدایا به امید تو ، نه به امید خلق روزگار
به بغل عادت نداره فقط وقتی من هستم خانوم امر میکنه باید کنارش باشم اگر ازش دور بشم میزنه زیر گریه اما اگه خونه مامانم اینا بریم این جور نیست چون همه کنارش هستند هیچی دیگه دعوامون شد منم گفتم من بچه نمیخواستم این همه مدته بهت گفتم بریم سفر من یه هوایی عوض کنم بهت گفتم اگه نریم من کم میارم تو گوشت نرفت گفت با کدوم پول گفتم تو چهار ساله قراره دنبال کار دوم بری چرا نرفتی بعدم بچه را برد تو اتاق باهاش همش بازی کرد و حرف زد و پوشکش را عوض کرد تا ساکت شد بعش اومده بیرون منو بوس میکنه میگه ببخشید من تا حالا دست روت بلند نکردم ولی نگاه کن صورتش قرمز شده ازت رو برمیگردونه بعد میگه منو ببخش دیگه بچه را نزن بیا منو بزن
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322
به زور بهش غذا نده. اکه این اشتباه رو بکنی تا بزرگ بشه همینه. یه پارچه پهن کن زیر پاش یکم غذا توی ظرف بریز بزار جلوش بزار کثیف کاری کنه همین حین غذا هم یکم می خوره. غذای اصلی بچه تا دو سال شیره و بخصوص سال اول فقط آشنایی با غذا خوردن و مزه های مختلفه.
ای قوم به حج رفته کجائید کجائید....معشوق همینجاست بیائید بیائید معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار ...در بادیه سرگشته شما در چه هوائید
من دیگه هیچ حسی ندارم اصلا بچه ام را دوسش ندارم دوست داره بمیره اصلا چند روزیه یه جوری شدم حوصله هیچی ندارم از این کار شوهرم حتی ناراحت نیستم اصلا هیچ حسی ندارم فقط اعصاب ندارم منتظر یه چیزی بشه دعوا کنم با مادرم با خواهرم منتظرم دختری گریه کنه دعواش کنم
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322
مریم جون نرارید کار به زدن بکشه منم اعتراف میکنم مامان خوبی نبودم برا پسرم باید سر بچه داری برای نق نق وبدغذایی و.. اماده بود برا غذا خوردنش غذاهایی که دوس داره درست کن واون موادی که نمیخوره با شکرد ومهارت خودت به غذا اضافه کن ظرف فانتزی صندلی مخصوص غذا و.. خوابش هم که اکثر بچه ها عادتای خاص دارن پسر من فقط باید تا 2 ساعت شیر میخورد بعد میخوابید وهمچنان شیر میخورد بعضی ها حتما باید دستشون رو گوش مامانشون باشه خوابشوون ببره
خدایا به امید تو ، نه به امید خلق روزگار
ای بابا . همه ایت مشکلارو دارن. منم دقیقن عین تو هستم. شوهرم بچرو خیلی دوسداره ولی کمکم نمیده. منم عصبی بشم بچرو دعوا کنم باهام دعوا میکنه. دخترت کوچیکه هنوز نباید اونقدی غذا بخوره خب. شیرت براش کافیه گرسنش نیس اگه بود میخورد. بزور بچرو اذیت میکنی خودتم اذیت میکنی. پسر من نزدیک دوسالشه غذا نمیخوره اینقد مستاصل نیستم حالا
من نمیدونم چیکار کنم یعنی به بچه غذا ندم به زور آخه وقتی نمیخوره شبا خیلی مشکل دارم همش بیدار میشه اصلا این بچه من خیلی نکبته برا خوابش اذیت میکنه برا غذاش اذیت میکنه برا جیشش اذیت میکنه پاهاش سوخته بود همش باز نگهش میداشتم رو تشک پلاستیکی میپچرخید جیش میکرد همش فرش را آب بکش نمیدونم چم شده یعنی بهش گیر ندم غذا نمیخوره سوپ نمیخوره گوشت نمیخوره فرنی نمیخوره پس چه جور بزرگ بشه همه هم همش بهم میگن چه قدر بچت ریزه همه بمیرن
رو به رو شدن با تغییرات زندگی با ورود بچه http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=886322
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز