وقتی گفت خیلی ناراحت شدم خیلی.....
گفت ذوق نکردی ؟
گفتم تو که پسری نمیتونی از ور دل مامانت تکون بخوری
منکه دخترم بنظرت میتونم؟؟؟
و کلی ناراحت شد که چرا من خشحال نشدم
خیلی گریه کردم خیلییی
فک کن بخای جایی که از بچگی بزرگ شدی با آدمایی که بهشون عادت داشتی و دوسشون داشتی ولشون کنی بری
خیلی سخته خیلی
چیکار کنم
چجوری خودمو آروم کنم
دلم میخاد برم خودمو پرت کنم پایین و بمیرم دیگه این همه ناراحتی نکشم
دلم میخاد زندگیمو پایان بدم
دلم نمیخاد زنده بمونم
یکم دلداریم بدید جز اینجا جایی رو ندارم
یکم با من حرف بزنید