دو سه روز پیش اومده بود پیش ما. بعد من کفش میخواستم شوهرم یکی دوبار گفت رفتیم بیرون یادت باشه کفشارو هم نگاه کنیم برات بخرم گفتم حالا باشه بعدا امشب بچه پیش ماست در اختیار این بچه باشیم...
انقد این عاقله و فهمیده است که تا نشستیم تو ماشین گفت اول بریم واسه مامان جدیدم کفش بخریم گفتم حالا بعدا میایم بیخیال امشبو گفت نههه توروخدا بیاین بریم دوست دارم شما بخرید هفت سالشه. بعد رفتیم تو مغازه گفتم خب تو منو کشوندی بیا خودتم کفش بردار گفت نههههه من تازه مامانم برام کفش خریده کفش نمیخوام
حالا من بچه بودم مامانم واسه خواهرم یا داداشم کفش و لباس میخرید دق میکردم از حسودی🤣🤣🤣
اما دلم نیومد براش یه لباس خریدیم... خیلی منو دوست داره و باهام حال میکنه خیلللللللللییی میگه تو چقد بامن مهربونی عشقم دووووست دارم