انقدر عصبیم ک حد و حساب نداره...
یه بنده خدایی خودشو دعوت کرد خونم به دلایلی...هرچی مستقیم و غیر مستقیم گفتم کار دارم و...بازم اومد ..ساعت ۱۲ من ی قرار کاری مهم داشتم از دیروز به این خانوم گفتم کاش یه روز دیگه میومدی که بتونم درخدمتت باشم و من ساعت ۱۲ کار دارم و...
خب
وا میگفتی خونه نیستم از صبحش بیرونم و ساعت 12 هم قرار کاری دارم که از چند روز پیش تنظیم شده
جدی میگفتی بهش😐
خب
خببببب
خب
بقیشو گفتی صدام کن
گفت نه من کلا یک ساعت میام میخوام بچم با بچت بازی کنه تا قبل ۱۲ میرم ... علناااا و مستقیم گفتم اخه من کار دارم بازم گفت نه میام ..امروز اومد...
پسرش دقیقا همسن پسر من
اما فوق العاده شلوغ کار و بی ادب
بزرگترش که این بوده وای به بچه
کل اتاق پسرمو بهم ریخت کاااامل ...درحدی ک پسرم میگفت خواهش میکنم این وسیله رو خیلی دوستدارم اینطوری نکوبش ب زمین خراب میشه..مامانه هم انگار ن انگار ...دیدم پسرم ی سری وسیله هاشو جمع کرد گفت هرچی خواهش میکنم بازم داره خرابشون میکنه یهو حمله کرد ب پسرم و شروع کرد ب زدن و دعواشون شد...پسر من ارومه اما از حق خودش دفاع میکنه
عزیزم یادبگیر لطفا با آدمهای پر رو باید پررو باشی
میگفتی من فردا اصلا نیستم کجا میخوای بیای؟!
میخوای بچت با درو دیوار خونم بازی کنه؟!
اگه دیدی بازم اومد درو باز نکن 1 بار 2 بار اینجوری کنی دفه بعدی حالیش میشه وقتی میگی کار دارم ینی کار دارم
وای یاد جاری احمقم و بچه ی بی ادبش افتادم..ینی قشنگگگ دنبال بهانه بود منو ادم بده کنه..عوضی حرف تو دهنم گذاشت رفت به مادرشوهرم گفت ..بچه اش زد تو سروصورت بچه ی چند ماهه ام دیدم هیچکس هیچی نگف همون وسط داد زدم سر بچه ی بی ادبش بعد خود عوضیش میخندید..هیچوقت باورم نمیشه همچین ادمای عوضی و احمق و حسودی هنوز زنده ان!
منم وسیله هارو از پسرم گرفتم گفتم خودم قایم میکنم واسه اینکه دعواتون نشه ....
میوه اوردم
وای حالم بهم خورد انقدر همه چی و مالید ب در و دیوار و لباساش ک هنوز دارم میسابم ...
بعد ب من میگه خوشبحالت چقدر پسرت اقاست
