مامانم از پریروز رفته شهرستان دور از شیراز واسه عروسی داییم من بخاطر امتحان نهایی که پنجشنبه بود نتونستم برم آخه این چه برنامه ریزیه امتحان گذاشتن پنجشنبه وگرنه رفته بودم عروسی داییم از دیروز ناهار و چای و همه کارها افتاده گردنم خواهرم هم که هیچ کاری نمیکنه یک سال و نیم کوچکترها ازم بهونش هم کرده درس خوندن الان هم قیمه پختم دارم برنج دم میذارم
خب نمیشه که همش تخم مرغ پنجشنبه جمعه هست بابام هم تعطیله از کار باید واسه اونم غذا بپزم از اون طرف رژیم هم هستم یکشنبه هم امتحان دارم ولی خداروشکر مامانم تو راهه داره میاد ولی وقتی مامانم نیست تازه دارم قدرشو میدونم😅❤️🩹