سلام دوستان یه دختر سه ساله دارم و تو یه ساختمون با برادر و مادرم زندگی میکنیم. دخترم از صلح که پانیشه فقط میخاد بره خونه برادر یا مادرم اصلا تو خونه بند نمیشه.میگم بیا بازی کنیم حتی یه ساعت بازی میکنیم ولی باز فوری میگه میخام برم. دیونم کرده ۶و۷ساعت اینور اونورم اخرم به زور میارمش خونه. مامانمم تا بجه کریه کنه بدو میاد بالا و بچم همراه مامانم میرن خونشون. دیگه خسته و کلافم. از دست مامانمم کلافه و ناراحتم ... چی کارکنم؟ به مامانم میگم لطفا شما نیاین این پرو میشه اما کو گوش شنوا😪
خوب مشکلتون چیه دقیقا؟
تو تربیت بچه دخالت میکنن یعنی؟
تو یه ساختمون بودن بده
مادر من که یه ثانیه بچه کسیو نمیزاره خونش و خودش ولی اجازه داره خودشو شام و نهار خونه ماها دعوت کنه ولی سفره انداز و بچه نگه دار نیس
خدا تو شکر کن بچه تونگه میداره بداز بدتر بسیاره عزیزم
خونتون رو باید جابه جا کنید وگرنه هیچ راه حلی نیست
مادرمن عروسای خوبی داره ولی باهاشون دشمنه ولی از پسراش میترسه و پسرا رو خوب تحویل میگیره
مادر من تو بهم زنم هس
تو بارداریمم استراحت مطلق بودم. نمیدونید چقدر خون به جگرمیشدم و گریه میکردم بسکه مامانم چیز بهم میگف
خب نوه مغز بادومه
دخالت و دلسوزی کار دست مادرت داده
سخت نگیر برخودت
من جاری دارم که ۲تا دختر داره
۲تا دخترشو خانواده شوهرم براش بزرگ کردن جاریم سر سفره بود خونمون بعد پدرشوهرم نهارشو خورد یه گوشه نشست
بعد بچه جاریم گفت مامان جیش دارم
به بچه گفت مامان من نهار میخورم برو با آقا جون دسشویی
و بچه رو پدر شوهرم برد دسشویی🥲😐چقد من رنگم زرد شد بدم اومد
و بچه هاش رو اگه دعوا کنه مادر شوهرم چشم جاریمو در میاره که نکن نوه هامو دعوا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
