ی مدت طولانی افسردگی داشتم،هیچیو احساس نمیکردم،ن زمان حال نه آینده نه فصل نه لباس و نه غذا
افسردگی ی نوع مرگه ،بچه بودم ی کش مو میخریدم کلی ذوق میکردم،حالا چ شده که با هرخوشی میدونه پایان مرگه ،همه چی رو ول میکنی!؟
چیکار کنم بتونم زندگی کنم و لذت ببرم؟
فهمیدی ب منم بگو
زندگی لذت بردن از بو کردن ی عطر گل لذت لبخند زدن بچه آت زندگی تا پارک سرکوچه رفتن ساده خیلی ساده ست زندگی بخدا
منم گیر کردم بدجور تازگیاحس ب هیچ کاری ندارم خنثی خنثی
منم الان توی این دورانم حتی بدتر و با تراپی ام خوب نشدم هنوز
گمونم دیگه سخته عین سابق باشیم حتی شاید هرگز خوب نشیم
