چند روز رفتم شیراز خونه برادر شوهرم جاریم گفت بیا کمک کن لیوان هارو بده بزارم منم هی میدادم هی میگفت اینارو نده اونارو بده دستم خورد به کارتون لیوان ها پرت شدن ۶ 8 تا شکست
جاریم یک جوری گفت چکار کردی وای وای جیغ کشید که برادر شوهرم شوهرم آمدن تو آشپزخونه جاریم ساکت شد
یعنی همش نیش زد آمدم بیرون شوهرم منو زیر حرف کرد که تو چکار لیوان ها داشتی بی عرضه نزدیک بود کتک کاری بشه ساکت شد حالا جاریم پیام داده
میخواستم مهمونی بگیرم دیدم بیشتر لیوان هام شکسته
میره بخری یکی بیاد ازت بگیره برام بیاره