روزگارا که چنین سخت به من میگیری با خبر باش که پژمردن من آسان نیست گرچه دلگیرتر از دیروزم گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند لیک باور دارم دل خوشی ها کم نیست زندگی باید کرد...
وزن شروع》90 وزن هدف》۶۵...پشت کرده ام ب گذشته...ب روزهایی ک با اندوه شب شدند...دشمن شده ام با آنها ک مرا ن تنها یکبار بلکه هزار بار آزردند رو ب آینده ای نشستم ک هیچکدام از آن آدمها و روزهای ملالت امیز،درونش جایی ندارند.مادربزرگ همیشه میگفت:روی زخم های دلت مرهمی نگذار!صبر کن بسوزند و بفهمند دستی نیست برای مداوایشان آنوقت یاد میگیرند با هر حادثه خراش برندارند...گذشته ام را بی هیچ دوایی رها کرده ام،دشمنانم نیز در مخروبه ترین قسمت مغزم.باید یاد بگیرم برای هر رنجشی پماد امید بخشی نیس؛درد را باید تجربه کرد تا دیگر هر زخمی،روح را ب انزوا نبرد...حالا آدمی شده ام بیگانه با انچه تصور میکنی.هرچقدر میخواهی طعنه بزن و کنایه هایت را در دهانت بچرخان!من تنها آینده ای را میبینم ک نه برای تو جایی هست نه روزهای هدر رفته!مادربزرگ قربان دهانت راست میگفتی:مرهم همیشه دوای درد نیس،گاهی باید بی اهمیت بود درد خودش از خانه میرود...!
لذت دنیاداشتن کسی است که دوست داشتنش حواسی برای آدم نمیگذارد،،،،، یه گل پسردارم شاه نداره،،الانم یه دخترمیخوام لطفاهرکی به امضام نگاکردیه صلوات برای دختردارشدنم بفرسته شایدخدایکی ازاین صلواتاروشنید،،،،،،،،،،،،مرسی