2777
2789
عنوان

جریان فروشنده مغازمون

231 بازدید | 24 پست

ی مغازه داریم ک ی فروشنده خانوم براش شوهرم گرفت اوایل نقدیامون زیاد بود یدفع کم شدن هی ب شوهرم گفتم و گفت ن شوهرم خیلی کم میرفت مغازه یا هر وخت میرفت مینشست دم مغازه میگفت نمیرم تو …

بعد ی مدت من تصمیم گرفتم برم ی سذو سامونی بدم ب مغازه و شوهرمم برا سفر رفت چند روز و نبودش…

بیاین تا بقیشو بگم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من رفتم دو شه بار مغازه که دیدم فروشنده بهش بر خورد که چرا میاین مغازه و خسته میشین نیاین 

منم گفتم خسته نمیشم شما نگران نباش ولی ب دلم شک افتاده بود ک ی کاشه زیر نیم کاسه اشه خاستم ب گوشش برسونم ک حواسم ب مغازه هست 

گفتم خانوم امیری من دوربینارو چک میکنم و شما همیشه این اینه سبزه دستتونه که گف وا مگه من دزدم شما چرا دوربینارو چم میکنین مگه من فیلم سینماییم 

دوباره فردا رفتم مغازه دیدم رفت بیرون از مغازه و برگشت با توپه پر ک اگه شما اینجایین من دیگه نمیمونم ب من که صاحب مغازه بودم کفت 

فرض کن روزی ۱تومن نقدی بود یدفع شده بود روزی ۱۵۰تومن بعد شوهرم میگفت نه این دزد نیس نماز خونه قران خونه 

من کفری شدم و اخراجش کردم و ی شاگرد دیگه اوردم ب جاش .دوماه شوهرم سفر  بود نبودش نقدیا عالی بود تا اینکه شوهرم قبل عید باز اوردش از ترس اینکه خانوم امیری باز نره شکایت کنه …چون بیمه اش نکردیم 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   my_00  |  1 روز پیش
توسط   nnnnop  |  9 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز