هی خودمو نیشگون میگیرم هی میگمنمیشه هی میگمممنوعس هی میگمبابا همش حس احترام ولی من دلمو به چشاش باختم لعنت بهش نمیشه به والا این نمیشه حتی خود خدام قبولش نداره اخه من دانشجو چرا باید از یه جراح ایمپلنت خوشم بیاد خدا لعنتم کنه خدا منو بکشه گووووه خوردم گوووه خوووردم واییی چیکار کنم تورو خدا مسخرم نکنین تورو علی مسخرم نکنین خودم میدونم گوه زیادی دارم میخورم وااااای غلط کردم خدایا کاش قلم پام میشکست مطبش نمیرفتم خود لامصبش نباید با من احمق چش تو چشم بشه
اخلاقش افتضاح افتضاااااح یهو مهربون میشه امروز همش میخندید به حرفام به کارام
ببین حس من میگه این الان داره سعی میکنه بامهربونی تورو جذب کنه که موفقم شده اما یادت نره خود واقعیش همون آدم بداخلاقیه که با بقیه هست.این چیزا بعد ازدواج مشخص میشه
همینکارو میکنم نمیتونم دیگه اون سمت نمیرم خودشم کرم میریزه قرار ازمون ازمون بگیره هرکی قبول شد بمون اونجا از منو یکی دیگه پرسید دختر اعتراص و دعوا چرا دکتر به تو هی اسون میگیره خیلیییی عصبیه ولی من هر اشتباهی میکنم کوچکترین حرفی بهم نمیزنه همیناش جذبم کرد