از تو چه پنهون عاشقت بودم،از دل نه! از سلول سلولم//با تو جهانم تازه تر می شد از روزهای طبق معمولم//تو زنده تر بودی و کوچک سال ،با دامن گلدار و کوتاهت//گفتم بمانم با تو گفتی نه ، گفتم خدا گفتی که همراهت//گفتی برو این کوچه ها فردا شب پرسه های روزگار ماست//دشمن رسیده تا لب اروند ،فردا همین ساعت قرار ماست//عشق من و این خاک همراهت خندیدم و دل کندم از دنیا//رفتم که برگردم به آغوشت ،رفتم که برگردم به رویاها//خون رفت ، آتش رفت ، من ماندم... یک قلب عاشق زیر خاک سرد//عشق تو قطره قطره بیرون زد از چشمهای عاشقم با درد//نفرین به هرکی تو لباس من قلب تو رو با بد دلی آزرد//نفرین به دنیایی که خالی شد، نفرین به رویایی که بی من مرد//تو چشم های عکس من گاهی با گوشه ی چشمت تماشا کن//لعنت به این ترسی که بین ماست...من عاشقت بودم تو حاشا کن//من عاشقت بودم تو حاشا کن تا این غبار خسته بنشینه//ما با همیم این رابطه این عشق بین من و تو شیرینه//