زمانیکه پسرم رو از پوشک میگرفتم یه وقتا که دستم بند بود میخواست بره سرویس میگفتم تا شلوارت رو در بیاری من میام.مهمونی خانواده ی همسرم دعوت شدیم یه جمع حدودا ۴۰ نفره.پسرم رفته بود تو دسشویی بیرون نمیومد.آخرش مجبور شدم بگمبیا بیرون من میخوام برم.یهو سرش رو آورد بیرون با نهایت قدرت فریاد زد مامان تا تو شلوارت رو دربیاری من میام
یعنی دلممیخواست همونجا میمردم تموم میشد😭
یعنی چه فکری درباره ی من کردن؟😭