خودمم گریم گرفته 😭
کل بچگیمون تو حیاط مادربزرگم گذشت
با شلنگ همو خیس میکردیم و سردسته همه من بودم🤪
پنجشنبه ها جمع میشدیم تو حیاط مادربزرگم اش میپخت و دور هم میخوردیم
جالبه الآنم با بقیه پسرداییام و ... حرف میزنم هممون خواب دورهمیامون رو تو همون خونه میبینیم و با اینکه الان ۲۰ ساله جابهجا شده مادربزرگم خونه جدید رو به رسمیت نشناختیم