سلام من تازه زایمان کردم مادرم اومده پیشم از اون طرفم خواهر شوهرم شوهرم رفته آورده بعد مامانم با خواهر شوهرم نمیسازه هی اینو گفت این کارو کرد واقعا دیگه نمی کشم درضمن خواهر شوهرم دختر بدی نیس خیلی منو راهنمایی کردش ولی یه مقداری فضول هی آمار خونه منو به اون یکی خواهراش میده چه تدبیری انجام بدم چون واقعا خودمم موندم بچمم ناآرامه وسط ما آدما گیر کرده حس می کنم نا آرامه به خاطر شلوغی دورم
خودش اومده یعنی شوهرم آورده مامانمم میگه دیگه جا من نیست اونم رفتش منم خواهر شوهرم کم محلی دادم گذاشت رفت چون پای بچم در رفته میخاست بمونه اونو ببریم دکتر الان دچار عذاب وجدان شدم با مهمون اینجوری کردم
مامانا کلا رد دادن مامان منم به جای بزرگی کردن همش لج میکن ... همون خودتو شوهرت ببریدش ... بعدا از د ...
ولی دلم واسش سوخت چه قدر خونه رو تزیین کرده بودش بنده خدا سر آشپزی با مامانم بحثش شده بود که مرغ نصفه بریزم اون می گفت کامل بریز خلاصه که روزای سختی گذروندم الانم خیلی ناراحتم منم خوب حق دارم گمی واسه خودم باشم دوست دارم با بچم ارتباط بگیرم تو تن همه بودش جز خودم