دیروز پول داشتن بابام هعی میگف کارتم رو پول ریختم برابیرونم ۱۰۰هزارنداد دست بچه۴ساله من شوهرمم دیروز ک اومد اینقدر نشست جفتش ک بابام در هیکلش کرد سیگار یکسره هعی بش میگ این کارو بکن این کارو نکن شوهرم میگف نیم ساعت نشستم بابات این حرفا چی بود زد از باشگاه رفتن سردم کرد اینقدر گف همه مریضن فلانن و غرزد
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
پدر مادر من مثه دو تا فرشته بی مناسبت با مناسبت میلیون میلیون کادو به بچه هام میدن کلی شام و ناهار همیشه تلپیم خونشون ولی شوهر پدرسوخته ی بی همه چیزم همیشه طلبکاره و ارث باباشو میخاد بیشررررف
والا خونه ساکت بود اینجا صداشون پخش شد آبرومو بردن بقزان شوهرم عید ب عید میایم خوزستان همش رو خانواده شوهرمم اینقدر خجالت میکشم بقران الان موندم برا ناهار برم توپارک فلافل بخوریم با دخترم میترسم کسی ببینمون
ن رشته بخدا . خودشون دیگ شک کردن وای باید بجای برم دخترخالمم رفته محضر کار داره اون یکیم دوره جای ...
من نمیدونم برای شما چه طوره. گفتم اگه برات دردسر میشه پارک اصلا نرو، میتونی هم چند تا ساندویچ فلافل بگیری بری خونه مامانت. یا اگه شوهرت میدونه با شوهرت ناهار برید بیرون