گاهی فکر میکنم خود را گم کرده ام
خود را در تو میابم و خودم را گدایی میکنم وقتی به تو میرسم بر خودم نفرت میورزم و باز خود را گم میکنم و این چرخه ابدی هر روز ادامه دارد
در جستجوی خود وجب به وجب شهر را قدم میزنم وقتی یافتم با شوقی که از دیدار خود خود دارم باز خود را رها میکنم
گویی خودم را بر تو هدیه ای دادم که بسیار بسیار برایم ارزشمند بوده اما در عین حال ارزش تو بیش از آن بوده که که هدیه ام باز پس گیرم و خود را در خودم محبوس دارم .