با همسرم رفته بودیم خرید من نه چادر نه کیف نه مانتویی که جیب داشته باشه دستم بود شوهرمم یک کت پیرزنه از در اومد شروع کرد بدوبیرا گفتن منو شوهرم همینجوره مونده بودیم گفتم چیزی شده گفت برو برو خجالت بکش کفشو حساب کرده بودیم میخواستیم بیایم بیرون گفتم چیزی شده گفت برو خجالت بکش گفتم چیکارکردم مگه میگه من ازبالا دیدم دزدی کردی میگم الان من از مغازت نرفتم بیرون کجا کفش به این بزرگیو قائم کنم کیف دارم میگ شوهرت برداشت جلو کت شوهرمو باز کردم میگم کو کفش میبینی بااینکه تو ماشینم نرفته بودیم گفتم بیا اینم سوییج برو ماشینو نگاه کن دیدم پیزنه رفت میگم خب ثابت کن بین این همه ادم دوست. و اشنا تهمت میزنی میگه مگه چی شده
بخدا کفش به اون بزرگی من کجا بزارم اخه حسابدارش کور نیست که میبینه دستم پر باشه دیگه
یک مشت آدم گشنه دورهم جمع شدن بابام کفشامونو انداخت تو مغازه بااینکه پولشم حساب کردیم گفت کفشاتم برا خودت پولشم نمیخوام من برگشتم شماره کارت دادم گفتم بزن به حسابم هنوز ک نریخته
عزیزم چراانقده مطلومی همونجا مغازه رو رو
سرش خراب میکردین بعدم زنگ میزدی پلیس
الان دیگه همه جادوربین داره میگفتی ازش به
خاطر تهمتش شاکی ام پول کفشاتونم همون
موقع پس میگرفتی یامیگفتی همین الان باگوشی واموندت واسم بریزش غلط کرده تهمت زده پول کفشاتونم نداده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
