اینجا رسم اینه یکی باید بمونه پیش پدر و مادرش و نگهشون داره
چه پسر بزرگه باشه چه کوچیکه باشه چه وسطی باشه یکی باید نگهشون داره
چهار تا از برادرشوهرام خونشون جدا شد و نگهداری از پدر و مادر افتاد گردن ما
ولی پدر و مادرشوهر ما رو چندین بار بیرون کردن سر چیزای مسخره ما باز میرفتیم خونشون و کلی خرج خونه و ساختش کردیم
این سری ک بیرون کرد دیگ گفتیم جدا میشیم و میریم و اومدیم یه شهر دیگ الان پدرشوهر و مادرشوهر تنهان 70/60 سالشونه
و خاهرشوهرام همیشه بین حرفاش تو عصبانیت میگه هیشکی عرضه نداشت پدر مادرمون نگه دارن موندن گوشه خونه
تا جاریم ک جداس یه لیوان از جلوش برمیداره اینا میگن ما قربونش بریم زنداداش اومد کار کرد برای مامانم در حالی ک یه لیوان برداشته ولی من مثل نوکر کار میکردم کسی یه تشکرم نمیکرد میگفتن اونی ک میمونه وظیفشه
من تحت تاثیر حرفاشون قرار گرفتم همش میگم اونا تنهان وای پس چی میشه
یا همش میگم نکنه بقیه بد بگن و بگن کسی نگهشون نداشت و.......
کلا یه گوشه از ذهنم شده این مسئله
چیکار کنم؟
همه ب ما تیکه میپرونن ب شوهرم میگن روانیه و..... یه بار گفتم پدر و مادرتون مارو بیرون کرد ما چبکار کنیم
گفتن اونی ک میمونه سرخونه باید همه چیو ب جون بخره و.....
البته شوهرمم عذاب وجدان داره
ولی بقران نمیدونم چم شده من قبلن اسمشون میمود حالم بد میشد از بس اذیت کردن
من چیکار کنم؟