منم ۲ تا جاریهام با هم خیلی خوب بودند هر سه تا همسایه بودیم
یه جاری دیگه هم دارم من با اون خیلی خوبم ولی شهر دیگه بود
من تو مهمونی اصلا اون دوتا را نمیدیدم برام مهم نبود با هم خوبن
از وقتی جاری شهر دور امد نزدیک و ما همش تو مهمونیها کنار هم بودیم و با هم رفت و امد داشتیم قشنگ میدیدم جاری کوچیکه حرص میخوره
جاری کوچیکه گفته بود فلانی اجازه نمیده بهش نزدیک بشیم
یه بار هم شوهرش تو دعوا گفت اره تو فلانی اون جاری را دوست داری و مگه اون چکارت میکنه
فهمیدم خیلی سوختن