دیگه نمیتونم زورم ب هیچ کس و هیچ چیز نمیرسه دیگه کم آوردم میخوام خودمو بکشم راحت شم فقط زورم ب خودم میرسه کلی ب خودم آسیب زدم گریه کردم تو اتاق ک بچم نبینه ولی دیگه نمیکشم دیگه کم آوردم شوهرم شده مامور عذابم نمیتونم جدا شم تنها راهی ک برام مونده اینه ک خودمو راحت کنم فقط دلم برا بچم میسوزه ک از این سن مادر نداشته باشه لعنت ب من ک نتونستم براش مادر خوبی باشم لعنت ب این زندگی ک من دارم توروخدا تو این شب برام دعا کنین زودتر بمیرم
بخاطر بچت اینکارو با خودت نکن
خودکشی نکنیا لطفا
خواهشا آخرتتو خراب نکن
دلت برای اون بچه بسوزه
من مطمئنم خدا بالاخره یه جا کمکت می کنه
بی خیال شوهرت باش ولی مهر مادری از بچه ات قطع نکن
بچه تو بردار فرار کن، خودمو بکشم چیه برو یه جای دور تو یه روستای شمال مخفیانه زندگی کنید
ده ساله دارم تحمل میکنم روز ب روز بدتر میشه لعنت ب من بگو بچه اوردنت برا چی بود ک یکی دیگه هم آوردی تو این دنیا بدبخت کردی کاش خدا اون چند باری ک اقدام کردم واقعا منو می برد پیش خودش حتی خدا هم منو نمیخواد وگرنه بعد از چند بار بالاخره ی بارش منو میبرد ولی گذاشته ک عذاب بکشم
ینی میخوای بخاطر یه روانی هم آخرت خودتو خراب کنی هم سرنوشت بچتو؟
فکر کن ببین بچت بعد تو با همچین پدری بخواد زندگی کنه....قوی باش دختر
تو یک مادری
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
38 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
