دیروز با شوهرم رفتیم بازار پیاده .خیلی خوش گذشت.وقتی اومدیم خونه ب شوهرم گفتم خیلی خوب بود و اینا بعد شب خابیدم ساعت چهار از خواب وحشتناک بیدار شدم خاب دیدم ی اتیکت روی شکم شوهرم زده نوشته برای تو ک اینقدر تو داری .بعد ی شماره بهش ز زده بود بعد من ب اون شماره ز زدم ی آقایی بود شماره شرکتی بود بعد بهش گفتم ی خانم بااین شماره ز زد شوهرم بعد گفت ای وای ناراحت شد قطع کرد.بعد شوهرم هیچی نمیگفت انگار اعتراف کرده باشه و بتونه دست بر داشته باشه .با خونسردی میگفت یک سال و نیمه رابطه داریم من داشتم ضجه میزدم عین خیالش نبود بعد گفتم اگه داری دروغ میگی همین الان بگو ولی سکوت کرد.خیل حالم بده میشه یادم میاد.بنظرتون تعبیرش چه؟ب شوهرم بگم.حالم بده خیلی