اون روز که جلوش گریه کردم چون رفته بودم اصلاح بعدش میخواستم برم دندون پزشکی که دندون پزشک یه مرد جوان بود ولی خداشاهده حتی نگاهمم نمیکرد بنده خدا بعد شوهرم گیر داد دعوا راه انداخت که تو رفتی واسه اون خوشگل کردی اصلا نتونستم تحمل کنم خیلی خیلی قلبم شکست و بهش گفتم این همه به خودم میرسم واست نمیبینی بعد این چه حرفیه بهم میزنی
هیچ وقت جز این دیگه جلوش گریه نکردم
از روز اول عقدمونم همیشه عادتش بود سر چیزای الکی قهر میکرد بعد دیگه گوشیشو خاموش میکرد هروقت نیازش بالا میزد گوشیشو روشن میکرد من زنگ بزنم منتشو بکشم بعد بیاد واسه رابطه اونم با کلی قیافه گرفتن از همون زمان عادت کرد ولی امسال دیگه اصلاااا حوصله منت کشی نداشتم دیگه نکردم این کارو واسه همون قهرامون طولانی میشه