منم تخت بالام،بخام برم دسشویی میگ سعی کن نری😐چجوری باشون کناربیام🤦♀️ینی فعلا خوبن ولی این خصلتاشو ...
بگو اگه اذیتی جابجا شو من با صدا مشکلی ندارم من بهش این پیشنهاد رو دادم که چون دیسک داشت قبول نکرد .ببین سعی کن خودت رو بی خیال نشون بدی اما احترامشون رو نگه دار .من یادمه نمیذاشتن از سرویس بهداشتی اتاق استفاده کنیم ولی چون دیدم اون 4 نفر دیگه پایه ان سکوت کردم و مقابل خیلی چیزای دیگه سکوت میکردم اما خب خیلی وقتا روزای جمعه غذای مشترک درست میکردیم گاهی میرفتیم ارم یا حافظیه و... .
عزیزممم من توشهر کوچیک بدنیا اومدم پدرم اجازه نمیداد تا دم در بریم الان بخام برم بیرون حس میکنم پدر ...
الان بزرگ شدی وه رفتی شهر بزرگ .منم شهر کوچیک بودم بخدا روز اولی که رفتم دانشگاه خوابگاهمون نبش یه میدون بزرگ بود دوتا خیابون رو تا نصفه رفتم بعد متوجه شدم اشتباه برگشتم جای اولم دوباره رفتم تا خیابون اصلی رو پیدا کردم فکر کن راهی که کلا 5 دقیقه نیشد یکساعت وقتمو گرفت
اگه روزای اولته که طبیعیه واسه من که خیلییی خوب بود ده سال پیش این روزا اینقد حس غریبی داشتم میگفتم وااای عجب کاری کردم بعدش شد بهترین روزام بهترین دوستام که شدن خانواده ام و هنوز که هنوزه باهمیم حتی با اینکه با بعضیاشون تو شهرای مختلفیم اما بهترین دوستای همیم
عالیه ،چالش زیاد داره خابگاه،ادمای چرت و ...ولی خب ی قسمت زندگیمونه باید سعی کنیم وفق بدیم خودمونو
دقیقا من تجربه های بدم داشتم اما خوبیاش بیشتر بوده و علاوه بر این خیلی تجربه کسب کردم .یادمه مامانم همیشه میگفت هر وقت ازدواج کنی از بس اخلاقت بده دو روز خونه شوهر نمیمونی اما خوابگاه واقعا رو اخلاقم خیلی تاثیر مثبت داشت