سلام وشب بخیر دوستان محترم
من ۱۲ساله ازدواج کردم الان نزدیک ۳هفته است ک باشوهرم حرف نمیزنم وجای خوابم رو جدا کردم .علتشم این هست ک بعداین همه سال ک هربارتوذوقم میزد چندهفته پیش میخاستیم .....داشته باشیم ک بازتوذوقم زد ومنم ادامه ندادم و ازاونموقع من باهاش اوکی نشدم ک دو روز بعد من خواستم برم بازار وپول خواستم ایشون به من نداد گویا بهش برخورده بود ک چرامن این رفتاروکردم بااین که تقصیر خودش بود واینکه این اقا دراین مدت ازدواجمون همیشه بمن پول کم کم میده ومن ازاین بابت ناراحتم چندباری مثلا هی دویست سیصد هرچندروز مستقیما یاتوسط دخترم خواسته بهم برسونه ک من نخواستم و پس زدم و این مدت یکبارهم پیش قدم شد برای اشتی و برگشتن ب روال سابقمون امامن روی خوش نشون ندادم .البته پیش قدم ک چ عرض کنم من ک جاموجداکردم ایشونم اومد مثلا منو بغل کرد وشروع کرد قلقلک دادن بدون هیچ حرفی .الان بیشترقهرم سراین هست ک چرا درست حسابی هرماه یا هرهفته بمن یه پول معین نمیده ک لااقل من هم بتونم یه خرید راحت یایه پس اندازدرست داشته باشم .ولی ایشون اصلا علتش روهم نمیپرسه .خیلی ناراحتم .اصلا حتی نمی دونم اگه سرصحبتو باز کرد و علت خواست درمورد قهرم چی بگم .خیلی اینمدت اذیتم کرده ولی آدمی هستم ک بدبای کسی تو ذهنم نمی مونه وهمین باعث می شه ازم سواستفاده بشه واقعا اذیت شدم و مستاصل ..اگرتجربه ی مشابه دارید کمکم کنید ممنون میشم
