سلام من چند ماهه دیگه قراره عروسی بگیرم
گفتن برید طبقه بالا پدر شوهر زندگی کنید
و طبقه بالاتر هم قراره جاریم زندگی کنه
من حس خوبی ب اون خونه ندارم
چون جاریم و خواهر شوهرم هم اونجان
من رو دعوا و اینا حساسم ی زندگی آروم میخام
نمخام شبا صدای دوییدن بچهای جاریم بیاد در حالی ک من میخام بخابم
نمخام صدای بحث خواهر شوهرم و کنترل کردن من بیاد بگن کجا میری ...
ولی همسرم میگه باید بریم همونجا چون پول رهن نداریم و چاره ای نیست ...
من چیکار کنم بچها؟؟؟؟
باید؟؟؟!!!!
خب همونو رهن بدید برید جای دیگ
مگه اومدن خاستگاریت راجب این صحبت نکردین؟؟
وقتی پول رهن مداره زن گرفتنش برا چیش بود
قبول نکن
مگه موقع صحبتهاتون در خصوص محل زندگیتان صحبت نکردی؟
خب خودت میدونی دیگه بری کم کم تا ۶/۷سال در نمیایی هیچیم از زندگی نمیفهمی
از حرفم ناراحت نشو من اینطوری زندگی کردم جونت ب لبت میرسه قلبت درد میگیره جوونیت میره اینکارو نکن لازم باشه چند سال عقد بمون اما نرو اونجا
اره چاره ای نیست برو من اثاثم تو این اثاث کسی داغون شده اصلا ازدواج با مردی ک خونه نداره اشتباهه
از همین الان فاتحه زندگیتو بخون
وام ازدواج شوهرت بدین برای پول رهن
این رفتن ها با خودت هست بیرون امدنتون از اونجا با خداست
من با فاصله ۷۰۰ کیلومتری
اون یکی جاریم با فاصله ۱۰۰ کیلومتری از خانواده همسرم هستیم
همیشه هم خوب بوده رابطه مون چون بیشتر به سر زدن و مهمونی شبیهه دیدارمون.
اما اون یکی جاریم خونهی پدر شوهرم هستن
و همیشه هم جاری هم خانواده همسرم مینالن از این نزدیکی ، در صورتی که این خانواده از نظر من خیلی خانواده ی معقول و خوبی هستن.
روز اول نمیدونستی کجا میخوای بری واسه زندگی؟؟؟؟
باید از قبل میگفته شوهرت پول عروسی رو بزا برا رهن
