ادم وقتی توی شرایط سختیه همش به روزای خوبی که قبلا داشته فکر میکنه همش تحمل میکنه تا تموم شه و به امید اون روزا ذوق میکنه به امید دیدن کسایی که دوسش دارن و توی ذهن خودش برنامه میچینه اما وقتی اون لحظه میرسه دیگه هیچی مثل قبل نیست انگار فقط تو بودی که اهمیت میدادی فقط تو دوسشون داشتی و هر روز زل میزنی به روزات و درمورد برنامه ی احمقانت که چیده بودی فکر میکنی باید خوشحال بود که سختی یه مدتی توقف کرده واقعا احمقم که الان ناراحتم باید از روزا لذت ببرم لعنت به ذوق های کور شده و احساسات مسخره