۱ ساله ک نامزدی هستم اوایل ازنامزدم بدم میامد کم کم برام جذاب شد نامزدکردم الان ازش حالت تعوع میگیرم دوباره دارم بزور ادامه میدم وجدانم نمیزارع ولش کنم قبل ازنامزدمو منوپسرخالم بهم علاقه داشتیم نامزدم ۸۰ درصدملاک هاموداره اما پسرخالم خیلی خوشگله باچشمای ابی روشن اما فقط ی خونه داره اونم توحیاط خونه مادربداخلاقش فقط این حس تعوع ای ک ب نامزدم دارم پسرخالمومیبینم درعوض ذوق میکنم
شوهر همه کاره عوضیم از همه دنیا بدتره چش رنگیه خاکستری و سبزه خیلی خوش قیافه و خوش تیپ ولی یک مار هفت سره کاش با یک آدم معمولی ازدواج مکردم اما خوشبخت بودم انسانیت داشت
هر چقدر که اونی که دوسشم داشتم چشم رنگی بود سبز عسلی ولی اون خیلی خوب بود