2777
2789
عنوان

دلنوشته

18 بازدید | 1 پست

پسرم ...قربونت شکل ماهت بشم فدات بشم ‌.امشب شب آخری که مُردت توی وجود منه‌.آخرین شبی که با هم میخوابیم وبا هم بیدار میشیم .تو رفتی و من موندم..

الان روح داری .وجود داری میدونم.من خیلی سختی کشیده بودم اما غم از دست دادن تو از همه سخت تر بود.این دنیا دوست نداشتی..شاید هم اون دنیا زیباتر بود اما من حالا با لباسات چی کار کنم...

با خونه ای که عطر تو رو میده چی کنم.هنوزم فکر میکنم هر چیزی دلم بخواد تو خواستی...

هنوزم حس میکنم تو بدنمی ..‌از رگ گردنم بهم نزدیک تری .اما تو رفتی.سرنوشت بد نوشت برای من همیشه بد نوشت .زندگی پر از تلخی و زهرماری

رفتنت غم بزرگی بود برام.هیچ کس درکم نمیکنه ...شاید من زیادی دوستت داشتم ۱۰ میلی متری من .شاید من عاشقت بودم ...

اولین بار با تو مادر شدم ...

اولین حس .حس میکردم بزرگ میشی و دنیامو پات میریزم .اما نشد .نمیدونم تاوان کدوم گناهمی. نمیدونم اصلا حکمتی بود ..‌

نمیدونم چرا رفتی .چرا اومدی و بد رفتی ...

اما این ۶ هفته که با هم بودیم ...

بهترین ۴۲ روز زندگیم بود

کاش خدا کمی مهربون تر بود

خداحافظ جان مادر....

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792