امشب با خستگی زیاد اومدم خونه
دراز کشیدم بوی ادکلن همسر سابقم رو حس میکنم نمیدونم از کجا میاد یا شاید بوی یه چیز دیگست که شبیه اونه ،خیلی ملایمه حس میکنم
دلم براش تنگ شده متأسفانه
دخترم هنوز خیلی کوچیکه و زیاد پدرشو نمیبینه نوزاده.ولی عکس باباشو که نشون میدم بهش خیلی ذوق میکنه، واقعا هیچوقت فکر نمیکردم به این نقطه برسه زندگیم دلم بیشتر برای دخترم خونه
انقدر اتفاقات بی رحمانه ای برام افتاده که حس میکنم سختی های معمولی زندگی نیست و دارم تاوان چیزی رو میدم
یه دردایی هم دیگه تا ابد درده. نمیتونی بگی درست میشه، بهتر میشه، جبران میشه