بازم بحثو شروع کرد که من بچه میخوام و بچه دوست دارم و بعدش گفت ساعت 2اماده شو میام دنبالت که ساعت سه خودم برات نوبت دکتر گرفتم چکاپ قبل از حاملگی بری نگران نباش و این داستانا من داد زدم من الان بچه نمیخوام و شرایطشو ندارم خودم ندارم اونم داد زد باید داشته باشی گفتم بزار سال دیگه اقدام میکنیم ارومش کردم ولی بازم دلم خنک نشد رفتم دعوا کردم با اینکه خیلی همو دوست داریم ولی تو دعوامون اومد بهم گفت من هم عاشقت بودم تورو گرفتم هم برا جوجه کشی جوجه بیاری برام اینقد ناراحت شدم اصلا بهش حق ندید که اصلا حوصله بچه رو ندارم بنظرتون باهاش برم دکتر
مشکل خاص یا گرفتاری داری که الان بچه نمیخوای یا فقط یه حس درونی و بی حوصلگی است که باعث میشه نخوای فعلا بچه دار بشی؟
چندسالتونه
اوه اوه مسئله اساسیه اول برین مشاوره
اگه بچه نمیخواستی بایدقبل ازدواج بهش میگفتی اون دوست دارم پدربشه وحق طبیعیشه_شمام ازالان اقدام کن تاچندماه دیگه بدنت اماده بشه
چرا اینطوری باهات صحبت کرده😐
چندساله؟
چندساله ازدواج کردین؟
قبلا یا اوایل ازدواج درباره تایم بارداری صحبتی کرده بودید؟
ببخشید مگه حیوونی که برا جوجه کشی گرفتت/:
بگو لعنتی من باید ۹ماه بارداری و درد زایمان و عوارضشو تحمل کنم
تو نظر میدی؟
برو وقتی شوهرت اینقدر بچه دوست داره
چه فرقی داره اسمال یا سال دیگه
بعدشم شاید الان اقدام کردی تا یک سال حامله نشی حالا شما امتحان بکن
بچه دار شدن مساله ای نیست که دعوا حل بشه
اگه مشکلتون انقدر جدیه حتما قبل از دکتر زنان، پیش یه مشاور خبره برید.
چرا بچه نمیخوای و چند وقته ازدواج کردید
خب چرا از اول نظرتو بهش نگفته بودی؟
وقتی کسی ازدواج میکنه باید احتمال بده ک طرف مقابلش شاید بچه دوست داشنه باشه از اول حرف. میزدین
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
