بهترینش شب تولد پسرم بود بعد ازاینکه تمیزش کردن یک ساعت رو سینم بود برا تماس پوستی اولین باری بود که میدیدمش انگشتاش مژه هاش نفساش همه حزئیاتش یادم مونده ❤️
بدترینشم وقتی شش ماهش بود بشدت مریض شد بهش سرم زدن نیم ساعت دستش آتل بود کل این نیم ساعت منو باباش کنارش داشتیم گریه میکردیمحاضرم همه باقیمونده عمرمو بدم ولی دیگه پسرمو رو تخت بیمارستان نبینم