سلام بچه ها دیشب خونه مادر شوهرم اینا موندیم یدونه برادر شوهر مجردم دارم اون شب ک شد رفت بیرون پدر شوهرمم فوت کرده
دیشب ک خاستیم بخابیم من رفتم تو اتاق بخابم شوهرم اومد گفت تو اینجا میخابی گفتم اره گفت باشه پس من میرم پیش ننم تنهاست منم چیزی نگفتم خب اون میدونه من کلا از تنها خوابیدن میترسم بعد چند دیقه دیدم برادر شوهرم اومد بعد شوهرم اومد تو اتاق منم خیلی ناراحت شدم ازش ولی چیزی نگفتم فقط گفتم خوب شد امیر اومد ک یاد من بیوفتی شما بودید ناراحت میشدید؟