من دیروز با همسرم بحثم شد سر مادرشوهرم بحثم شد سر اینکه رفتم نونوایی اومدم با پسرم در زدیم ولی مادرشوهرم درو واسمون باز نکرد منم کلیدو فراموش کرده بودم با خودم ببرم بامادرشوهرم قهرم واقعا از رفتارات مادرشوهرم خستم پشت سرم برگشته پیش خواهر شوهرم گف عروسم دیوانس فلان با گوش خودم شنفتم
[QUOTE=336180073]خب عکس العمل شوهرت چی بوددر روت بارنکردن[/QUOTEاخه جالبش اینجاس از اونور خواهر شوهرم اومد گف مامان خونه نیس بیرون موندی گف نمیدونم والا من بیرون رفتی خونه بود بد خواهر شوهرم رف در زد صدا کرد د و واسه اون باز کرد
با خواهر شوهرت رابطه ات رو صمیمی کن ،بزار اون ازت پیش مادرش دفاع کنه این طوری هم بین تو و شوهرت شکر آب نمیشه وهم یه نفر از خانواده شوهرت هست که هوات رو داشته باشه
از بابات حرفشنوی داره؟به بابات بگو زنگ بزنه بره پیشش باهاش حرف بزنه بگه ما نمیدونستیم مادرت رسم امانتداری بلد نیست. وگرنه سی سالش نمیذاشتیم دخترمون بیاد اونجا زندگی کنه نمیشه که همیشه دلبچه من بخاطر رفتارای بچه گانه مادرت خون باشه شمام هیچی نگی اون خونه رو بده اجاره برو یجا هم قیمتش اجاره کن از در دعوا وارد نشو اول مرداباید شرمنده شن به بابات بگو جوری حرفبزنه که شوهرت رو ببره بالا ولی همزمان شرمندش کنه اینجوری بهتر جواب میگیری