2733
2739
عنوان

محدودیت های خونه ی پدری

492 بازدید | 38 پست

شما مجرد که بودید، چقدر خونه ی باباتون محدودیت داشتید؟

من دیگه دارم از دست بابام دیوونه میشم

۱۹ سالمه

میخوام کار کنم، میگه نه

میخوام مو رنگ کنم، میگه نه

رشته ای که می خواستم رو نزاشت بخونم

حرف ازدواج میشه، قاطی میکنه، فحش میده

لباس میخوام بپوشم، میگه این کوتاهه نپوش

خیر سرش اصلا هم مذهبی نیست، تازه از اسلام بدشم میاد

من یه مدت محجبه شده بودم، انقدر اذیتم کرد که حجابم رو کنار گذاشتم

تازه نوشیدنی هم میخوره ولی ما هر کاری که باب میلش نباشه رو بخوایم انجام بدیم، تهدید میکنه که گوشیتو میگیرم دیگه نمیزاره با این بگردی و…

هی چشمش به دهن مردمه، میگه من مو رنگ کنی، توی دانشگاه، بد فکر میکنن

به خدا دلم میخواد گریه کنم که توی قرن ۲۱، با یه همچین تفکرات عقب مونده ای، زندگی میکنم

عشق ما را پی کاری به جهان آورده است، ادب این نیست که مشغول تماشا نشویم ***Aile yıldızlar gibidir…En çok karanlıkta parlar👨‍👩‍👧‍👦🏡❤️
ماهم مثل توییم هنو مامان منم روش هست دوتاشون افتادن سرم

منم مامانم تقریبا همینه

منتها یه خرده آزاد تر میزاره منو

اما بابام داره دیوونه م میکنه

بیشترم از این حرص میخورم که خودش هر کاری میخواد میکنه، بعد نمیزاره ما هیچ کاری کنیم

بابت توالت رفتن هم باید ازش اجازه بگیریم

عشق ما را پی کاری به جهان آورده است، ادب این نیست که مشغول تماشا نشویم ***Aile yıldızlar gibidir…En çok karanlıkta parlar👨‍👩‍👧‍👦🏡❤️


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من بابام مخالف کار کردنم بود با بدبختی راضیش کردم 

مو رنگ کردن و اصلاحم کلا خانوادگی رسم نداریم تا عروس نشدیم انجام بدیم

درسم ک خودم نخوندم 

واس لباسم گیر میداد ک سعی میکردم طبق خاسته اونا بپوشم


2731
من بابام مخالف کار کردنم بود با بدبختی راضیش کردم  مو رنگ کردن و اصلاحم کلا خانوادگی رسم نداری ...

نه من صورتم رو اصلاح میکنم

ولی کار رو اصلا راضی نمیشه

بعد خیر سرش فاز روشنفکری بر میداره، ولی مثلا من الان اگه با یه پسری دوست بشم، روزگارم رو سیاه میکنه

حسرت زندگی دوستام رو میخورم به خدا

عشق ما را پی کاری به جهان آورده است، ادب این نیست که مشغول تماشا نشویم ***Aile yıldızlar gibidir…En çok karanlıkta parlar👨‍👩‍👧‍👦🏡❤️
نه من صورتم رو اصلاح میکنم ولی کار رو اصلا راضی نمیشه بعد خیر سرش فاز روشنفکری بر میداره، ولی مثلا ...

پس ی پله جلوتری خخخ من صورتم انقد پر مو بود هرکی میدید ی چیزی میگف 

شاید با کار کردن کلا مشکل داره 

بابای منم تو مجردی اگ ی موجود نر از کنارم رد میشد هم منو جر میداد هم اون موجودو . کلا خیلی با جو خانوادم راه اومدم خودمم راضی بودم از اون وضع 

کلاس بنویس واس خودت . بگو بذار حداقل اوقاتمو اینجوری بگذرونم . سرکار ک نمیرم دانشگاه نمیرم حداقل دوتا مدرک بگیرم شنا برو مثلا یا کلاسای هنری

تازه آرایش رو از ۱۷ سالگی اجازه داد مامانم 

که اونم همش غر می‌زد می‌گفت فقط ریمل و برق لب بزن😑


حالا الان ازدواج کردم هم مانتوی کوتاه میپوشم هم میتونم موهامو بدم بیرون هم درست و حسابی آرایش کنم 

یه جاهایی سکوت بهترین جوابِ ولی ای کاش میشد فریاد زد.....
2740

منم تا مجرد بودم همین بود تازه بیرون رفتنی همیشه میگفتم دانشگاه کلاس دارم باید با مقنعه میرفتم😶😶😶

❣اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج❣برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان (عج)صلوات بفرستین🌹

مجردم ۱۸سالمه

و اصلا از این مشکلا ندارم 

دو تا شغل دارم

خودم موهامو رنگ نمی کنم

رشته ی تجربی میخونم(خودم خواستم) 

لباسای پسرونه می پوشم و موهام پسرونس و باز میزارم

بابای منم از دین بدش میاد

من از آزادی خونهی پدرم راضیم

با هرکی بخوام هم میگردم

متولد ۸۴هستم نه ۹۰
پس ی پله جلوتری خخخ من صورتم انقد پر مو بود هرکی میدید ی چیزی میگف  شاید با کار کردن کلا مشکل ...

اصلا نسل جدید رو درک نمیکنن

تو عقاید ۴۰ سال قبل موندن به خدا🤦🏻‍♀️

میگه محیط سر کارا خوب نیست

خب منم قبول دارم

ولی خب نمیتونم که همیشه توی خونه بمونم

عشق ما را پی کاری به جهان آورده است، ادب این نیست که مشغول تماشا نشویم ***Aile yıldızlar gibidir…En çok karanlıkta parlar👨‍👩‍👧‍👦🏡❤️
یعنی بابات الکل میخوره ولی واسه حجاب تعصبیه؟

تعصبی نیست

فقط روی کوتاه بودن مانتو، حساسه

بعد منم فقط شلوار تنگ میپوشم

مانتوی کوتاه که میپوشم، میگه جلوه ی بدی داره

عشق ما را پی کاری به جهان آورده است، ادب این نیست که مشغول تماشا نشویم ***Aile yıldızlar gibidir…En çok karanlıkta parlar👨‍👩‍👧‍👦🏡❤️
منم تا مجرد بودم همین بود تازه بیرون رفتنی همیشه میگفتم دانشگاه کلاس دارم باید با مقنعه میرفتم😶😶😶

به خدا منم انقدر محدود کردمظ، آخر یه بار با دوستام، دانشگاه رو پیچوندم رفتیم بیرون

به یکی از دوستام اعتماد داره، با اون زیاد میرم بیرون

ولی با دوستای دانشگاهم نمیزاره

میگه نمیشناسمشون

عشق ما را پی کاری به جهان آورده است، ادب این نیست که مشغول تماشا نشویم ***Aile yıldızlar gibidir…En çok karanlıkta parlar👨‍👩‍👧‍👦🏡❤️
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687